************YASAMAN************



Monday, October 03, 2005

من اومدم :)
يه مدتي بود كه اگه به اينجا سر نمي زدم ديوونه مي شدم! چون تموم چيزايي كه اتفاق مي‌افتاد و قابل ذكر بود و خيلي هم خصوصي نبود رو بايد اينجا مي‌نوشتم!! چراش رو خودم هم نمي‌دونم. ولي اينو مي‌دونم كه اگه يه مدت كمتر به اينجا ميومدم به اين دليله كه دلم نمي‌خواست حرفاي اين چند مدته، قابل دسترس برا همه باشه و به همين خاطر اونا رو جايي غير از اينجا نوشتم!!
مهم ترين اتفاق هاي اين مدت اينا بودن:
2 ماهي ميشه كه سر كار مي رم! كار سختي نيست، حقوقش هم خوبه ( برا شروع و نسبت به كاري كه انجام مي‌دم!) فقط يه مشكل اساسي دارم و اونم اينه كه " خرده‌ فرمايش پذير" نيستم! نه اينكه تنبلم يا مي خوام از زير كار در برمااااا ، اصلاً! اما اينكه يه رئيس نسبتاً حراف بخواد براي يه كار كوچولو 6 ساعت حرف بزنه و توضيح بده و ..... خسته‌ام مي‌كنه ! و اصولاً خيلي چيزاي ديگه كه فعلاً مجبورم تحمل كنمبه خيلي دلايل.

مدتي بود از هم كلاسي هاي گل اصفهانم خبر نداشتم كه الان تقريباً از حال و احوال همه‌شون باخبرم. يكيشون هم كه واقعاً دوستش دارم و برا اون بيشتر از همه دلم تنگ شده بود ، مدتيه كه تقريباً هرهفته ازش خبر دارم و كلي ذوق زده مي‌شم هي!! البته طبق خنگ بازي هاي خودم ، اين سري كه رفتم اصفهان نتونستم ببينمش!

آشنايي با آدماي جديد كه خيلي هاشون بيخ گوشم بودن و من متوجه ‌شون نبودم! و الان واقعاً حسرت مي‌خورم كه چرا زودتر پيداشون نكرده بودم!

اومدن خاله و پسرخاله كوچولوم به شيراز و جشن تولدي كه براش گرفتيم و هديه هاي من كه كلي ازشون خوشش اومده بود.
و كلي اتفاق هاي ديگه كه به مرور يادم مياد و مي‌نويسم.
فقط اينو بگم كه الان به شدت شارژم ، چون اتفاق هايي كه 3 سال پيش داشت مي افتاد و يه حسود مانع پيشرفت كار ‌شد ، الان داره مي‌افته! البته ديگه مثه 3 سال پيش هيجان ندارم ، ولي همين كه بتونم ثابت كنم اين آدم حسود خيط شده و ديگه الان نمي‌تونه جلودار پيشرفت كارا باشه ، خودش كلي مهمه ديگه.




..............................................................................................................

Home