************YASAMAN************



Thursday, December 16, 2004

خوشم مياد اين بارون از رو نميره و هي پشت‌سر هم ميباره! فكر كنم امروز روزچهارمه كه يه پشت داره مياد و خسته هم نميشه.بعد از اين همه بارون، رودخونه فصلي شيراز واقعاً قشنگ و خروشان شده! جوش و خروشش مثال‌زدنيه. وقتي رفته‌بودم برا تماشاي رودخونه ، دلم مي‌خواست مي‌شد تا صبح اونجا بمونم و زل بزنم به جريانش. صداي جريانش كه ديگه محشر بود. ياد سيل چند سال پيش افتاده‌بودم كه پل معالي‌آباد ( و اكثر پل‌هاي ديگه) كشش رد كردن آب رو نداشتن و آب از پل زده‌بود بالا و روي پل هم تا زانوهامون داخل آب بود. اونقدر جريان آب شديد بود كه آسفالت روي پل رو كنده‌بود ( آسفالت كه سهله، نصف پل رو هم با خودش برده‌بود.)ستون‌هاي برق كه از پايه كنده ‌شده‌بودن و ماشين‌هايي كه روي آب مي‌رفتن!! و ....
اما خدا ‌روشكر امسال به اون شدت نرسيده ! ولي يقيناً خونه‌ها و مغازه‌هاي اون طرف شهر پر آب هستن.(شيب شهر به طرف اون بيچاره‌هاست و مقصد آب هم تقريباً همونجاها)


يه داشجوي بيچاره تويي يه شهر كوچيك كه هوس مي‌كنه بره بيرون غذا بخوره و يه جورايي از دست غذاهاي نامرغوب سلف‌شون راحت بشه و اتفاق‌هايي كه درپي خوردن اون غذا روي مي‌ده و تشخيص پزشكان مبني براينكه هپاتيت گرفته و آغاز دردسرهاش!
روزاي اول فقط يه تشخيص ساده بوده كه اميد داشتن اين تشخيص نادرست از آب دربياد و كلي به خودش و خانواده‌اش اميد بده! مدتها مي‌گذره و همه چيز روي روال عادي خودش داشته سپري مي‌شده! بعدها دوباره يه اتفاق‌هايي پيش مياد كه بهش مي‌گن هپاتيتش قطعيه، ولي قطعي بودن نتيجه سرطان كبدش رو نمي‌دونن (يا نمي‌خواستن بهش گن!!)باز مدتها مي‌گذره و اتفاق خاصي نميفته تا چند روز پيش كه احتمال داشتن سرطان به %100 رسيده و اون خانوده بيچاره از حالا عزا گرفتن.
اينا فقط نقل قول مطالبي هست كه در مورد اون به من رسيده وگرنه خودش عمري اين حرفا رو براي من نمي‌زنه. اين شخص از دوستان قديمي ماست و اونقدر مغرور و كم‌حرف هست كه نخواد احساس ترحم ديگرون رو نسبت به خودش جلب كنه !!
درسته كه بودنش برا ما بهتره ، ولي ممكنه برا خودش اينجوري نباشه. اميدورام كه فقط زجر نكشه!




..............................................................................................................

Home