************YASAMAN************



Friday, February 27, 2004

من یه مدت یه غیبت نسبتاً کبری خواهم داشت! اگه وبلاگم آپدیت نشد به همین دلیله!!

یه چند روزه که حس نوشتن ندارم. الان هم اصلاً حوصله ام نمیشه ، اما مثل اینه مجبور باشم ها همش استرس دارم که چرا آپدیت نمی کنم! دلیلش هم اینه که فعلاً تنها جایی که خاطره های من موندنی میشه ، اینجاست.
امروز با هزار بدبختی رفتم دانشکده! با بدبختی بود چون یه جورایی دانشکده و سرویس ها مشکل داشتن. مثل اینکه امتحان PHD یا شاید هم ارشد بود و کارا قاطی شده بود. خلاصه کلاسا خیلی رسمی نبود.
امروز بعد از کلی وقت قبض گوشیم اومد! مبلغش بالا نبود اما کم هم نبود. همش هم به خاطر اون همه SMS هایی بود که یهو وحشی می شدم و می زدم. بیچاره بابای من هر چی پول داره باید صرف قبوض مختلف تلفن کنه. یا تلفن ثابته که مخصوص اینترنت هست یا تلفن های معمولی و یا گوشی هامون. مقصر خودشه که این همه خط داره. باید از اول فکر اینجا رو هم می کرد.
شهروز بعد از کلی وقت زنگ زد و گفت که از این ترم میاد دانشگاه ما. فکر کنم یه جورایی انتقالیش درست شده. جالبه من قصد داشتم بهش زنگ بزنم که خودش زد! خیلی دلم براش تنگ شده بود.
عصر خاله اینا و دایی اینا امدن پیشمون. خیلی حال و حوصله نداشتم و خیلی هم خوش نگذشت!

اصولاً یه مدته که از همه چیز خسته شدم. نمی دونم دقیقاً چه مرگیم هست اما اینو می دونم که موضوع جدی تر از همیشه هست. خیلی جدی تر! شاید یادآوری یه چیزایی هست که اینجوری عذابم میده( مثلاً همون اتفاقی که بعد از 3 سال افتاد و نتیجه اش کاملاً به ضرر من تموم شد و یا خیلی موردای شبیه اون) خلاصه بدرقم حالم گرفته هست. از همه چیز و همه کس خستهء خسته هستم! تنها یه نفر هست که توی این شرایط می تونه حالم رو سر جاش بیاره که دسترسی بهش تقریباً غیر ممکن هست.
جالبه که هر کسی هم منو می بینه توی همون نگاه اول متوجه تغییر روحیه ام میشه و زود می پرسه که چه اتفاقی افتاده. کاش یکی پیدا می شد که بهم دقیقاً بگه که مشکلم چیه! خودم که هر چی فکر می کنم فقط به یه نتیجه می رسم.





..............................................................................................................

Comments: Post a Comment

Home