************YASAMAN************



Sunday, February 22, 2004

ظهر همون طور که داشتم ناهار می خوردم( بعد از سالها بالاخره من تونستم ناهارم رو سر وقت خودش بخورم! اصولاً مدتیه که صبحانه ، ناهار و شام من در یه وعده خلاصه میشه! تازه همون یه وعده هم جوری هست که اسمش رو نمیشه گذاشت وعده غذایی ، چون خیلی خیلی کم اشتها و کم خوراک شدم! ) تلویزیون هم تماشا می کردم! طبق معمول همیشه، بابا داشت اخبار ورزشی رو می دید و من هم مجبور بودم اخبار ورزشی رو تحمل کنم! البته جایی بود که من خیلی خوشم می اومد ازش و اون هم اخبار مربوط به فوتبال باشگاه های ایتالیا بود! این ایتالیا تنها کشوری هست که هیچ وقت از دیدن مسابقه های فوتبالش خسته نمی شم! البته علاقه زیادی هم به تیم ملی آرژانتین دارم ! اما تنها کشور خارجی که از باشگاه هاش خوشم میاد ایتالیاست. باشگاه های ایران هم فقط و فقط از استقلال خوشم میاد. چی هستن اون پرسپولیسی های سوسول؟! یه عده بچه سوسول که فقط بلدن سوسول بازی در آرن تا بازی کنن! همون لحظه تصمیم گرفتم حتما! این علاقه خودم رو توی وبلاگم بنویسم که هر کی اینجا رو میخونه بدونه من از اون ایتالیا یی ها و استقلالی های سفت و سخت هستم!

من هم گوشی زیمنس می خوام! داداشم رفته یه گوشی زیمنس برداشته توووووپ. چی هستن این گوشی های سامسونگ و ال جی و نوکیا ! درسته که بعضی هاشون خیلی خوشکل و باحالن ، اما دست هرکسی گوشی می بینی یا سامسونگه یا نوکیا و یا ال جی! یه چیز هم هست که تا الان گوشی خودم رو که سامسونگ هست رو دارم تحمل می کنمو اون هم کلاس برنامه اش هست! خیلی راحت هر چیزی رو می خوام پیدا می کنم و سردرگم نمی شم! از همون اول هم می خواستم زیمنس بردارم اما مهندس هخامنش راهم رو زد و گفت اگه خراب شد دیگه مال خودت هست و هزار حرف و حدیث دیگه که راضیم کنه اون گوشی که خودشون صلاح می دونن رو بردارم! البته که ایشون خیلی بهتراز من می دونستن اما نمی دونستن من از گوشی های تکراری به شدت متنفرم!!

درسای این ترم خیلی جذاب تر از ترم قبل هستن. این ترم 19 واحد دارم و کلی هم درسا شیرین تر از ترم قبلی هستن. البته ترم قبل هم بد نبود اما چون درست و حسابی درسام رو نمی خوندم از کل ترم ناراضی بودم. به هر حال همه چی به خیر گذشت و بالاخره همونی که می خواستم شد! یکی از درسا هست که فوق العاده تو کف یاد گرفتنش بودم و قصد داشتم زود تر براش آستین بالا بزنم و یه اقدام رسمی تر از خوندن کتاب های مرسوم کنم که خدا رو شکر توی دانشگاه قراره همشو یادم بدن. یه درس اختیاری هم هست که با استاد نکوفر دارم و از این یکی هم خیلی خوشم میاد و دقیقاً تو کف یاد گرفتن این یکی هم بودم. این استاد نکوفر یکی از با مزه ترین استادامون هستن. ترم قبل هم با خودشون و هم با خانومشون کلاس داشتم. خودشون که خیلی باحال بودن اما خانومشون ... . خلاصه این ترم به لطف خدا ترم خوبی خواهد بود.

از صبح هوا هم سرد بود و هم ابری! خیلی خیلی هم خوشکل بود. الان هم بارون میاد به طرز فوق العاده شیکی!

خدا خودش می دونه با بنده هاش چه جوری رفتار کنه! خوشم اومد از این عدالتش. خودش می دونه چه جوری تلافی کنه که بنده هاش هیچ غمی نداشته باشن! استغفرالله! ولی جداً تلافی های خدا خیلی شیرینه! بدون اینکه ما هیچ نگرانی ای داشته باشیم خودش همه چی رو جفت و جور می کنه! ای خدا بنازم اون عظمتت رووووو.





..............................................................................................................

Comments: Post a Comment

Home