************YASAMAN************ |
Monday, December 15, 2003
● امروز اولین روزی بود که من استراحت مطلق داشتم و هیچ کار خاصی انجام ندادم!! نه درس خوندم ، نه پخت و پز و نه لباسشویی ! تنها کاری که انجام دادم و مفید بود این بود که اتاقم رو مرتب کردم عین دسته گل! اون هم مجبور بودم، چون می خواستم به پریسا بگم امروز بیاد خونه ما. اون هم صبح رفته بود آزمایش خون و حالش خوب نبود و نیومد! من و پریسا شیفته هم هستیم!!!!!!!! اینو سولماز گفته بود. آره خودم هم قبول دارم! من و پریسا خیلی خیلی به هم نزدیک شدیم و این بسیار خوشحال کننده هست. من توی عمرم با هیچ کس مثل پریسا راحت نبودم! پریسا اولین دوست من هست که فوق العاده به هم نزدیک هستیم و خیلی عقاید و فکرامون هم، شبیه هم هست! بیشتر اینکه دوستیمون خیلی صمیمانه هست به خاطر اینه که از نظر خانوادگی فوق العاده شبیه هم هستیم و از یه طبقه فرهنگی هستیم! و این مورد برام همیشه مهم بوده که، صمیمی ترین دوستام از طبقه خودم باشن! دوستای معمولی( نه صمیمی ) رو میشه از هر قشری انتخاب کرد ، اما دوست صمیمی باید خیلی شبیه خودت باشه و از قشری تو مایه های خودت!
..............................................................................................................فردا صبح علی الطلوع باید برم ثبت نام کانون! باید زود برم که اون روزی که می خوام گیرم بیاد. قرار هست پریسا هم از این ترم روزی که من بر می دارم برداره، که با هم بریم و بیایم! به این می گن اِند وابستگی! ( اگه کسی بخواد توی دانشگاه در مورد ما حرف بزنه میگه ، همون دو تایی که همیشه با همن؟؟؟!!! ) یه نفر حسادتش رو علناً به پریسا ابراز کرده ! اون هم کسی که همه نسبت به رابطه خودش و داداشش حسودی می کنن! ( دقت کردی چی شد بابا! ) این چند روزه حسابی دلم برای یکی از دوستای سابقم تنگ شده! اینکه میگم"سابقم" برای اینه که مدتیه ازش خبر ندارم ، وگرنه من آدمی نیستم که بخوام با کسی قطع رابطه داشته باشم! ان دوستم هم زمانی یکی از دوستای صمیمی( البته نه مثل پریسا، ولی خوب ) من بود! اونقدر ازش بی خبرم که نمی دونم الان کجاست و چه کار می کنه! اصلاً ایران هست یا رفته اون طرفا! همیشه دلش می خواست یه روزی از اینجا بره! نمی دونم الان به آرزوش رسیده یا نه. خیلی بده بعد از اون همه مدت ارتباطی که ما داشتیم الان هیچ خبر و نشونه ای از هم نداریم. من امروز کلی گشتم که یه جایی پیدا کنم که بشه از طریق اون( اینترنت ) SMS زد! خیلی جاها پیدا کردم اما هر کدوم یه مشکلی داشت. اونی که از همه راحت تر بود موبایل های ایران رو ساپورت نمی کرد!( البته تا اونجایی که من از متن انگلیسی اش متوجه شدم! ). اینجا ( وبلاگم ) خیلی شلوغ نمیشه ، اما اگه کسی گذرش افتاد و این مطلب رو خوند و یه آدرسی، چیزی در رابطه با SMS زدن برای گوشی های معمولی ( و نه ماهواره ای! ) رو بلد بود، لطفاً من رو هم بی نصیب نذاره! چون شدیداً دلم می خواد در موردش بدونم. وصد البته یه کارای مهمی هم دارم. برای ذوق مرگ شدن خودم:: پنج شنبه و جمعه به دلیل حوزه امتحانی بود دانشگاه، کلیه کلاسا تعطیل شد! شنبه هم که میگن تعطیله! یکشنبه هم استاد جونم گفتن تشریف می برن تهران و کلاس تشکیل نمی شه! دوشنبه هم که خودم تعطیلم و سه شنبه هم آزمایشگاه تعطیله( تموم شده دیگه! )، می شه چهارشنبه، که دانشگاه برای من رسمی میشه!!! مهدی: نمي توني اونو با خودت ببری چون تو اونو نياوردي تا وقتي اينجا هستي مي توني ازش استفاده کني اما وقتي خواستي بري، حق نداري اونو با خودت ببري اون ترانه رُ تو ننوشتي فقط ياد گرفتي که چه جوري بخوني ش. شايد بتوني کمي نور بتابوني اما نمي توني يه روز آفتابي خلق کني! □ نوشته شده در ساعت 11:01 PM توسط Yasaman
Comments:
Post a Comment
|