************YASAMAN************



Friday, December 05, 2003

سه هفته تموم من تحت هیچ شرایطی به اینترنت کانکت نشدم! حتی برای نوشتن وبلاگم. خلاصه این سه هفته اینجوریاست::

1. داداشم بعد از چند ماه دوری از ما بالاخره برگشت، کلی هم با نمک تر شده بود. خیلی ها اومدن خونمون که داداشم رو ببینن. کلی مهمونی و از این حرفا. و مهم تر از همه اینکه داداشی 37 کیلوشکلات و کاکائو همراه خودش آورده بود و این قسمت واقعاً خوشمزه بود!! آخه اونجاهایی که رفته بود یه جورایی معدن شکلات بودن و کلی از اونا هم نصیب من شد. 37 کیلو کم نیستاااا! جای همه خالیه خالی بود و هست.

2. ماجراهای عید فطر و اینکه من هم مثل خیلی ها معتقدم که عید فطر سه شنبه بود نه چهارشنبه! و اون ماهی که من توی آسمون دیدم ، قطعاً هیچ ربطی نمی تونست به ماه شب اول داشته باشه و همه ربطش بر می گشت به شب دوم( و حتی سوم! ). برای عید خاله و پسر خاله کلاس اولیم اومده بودن شیراز. من عاشق این پسر خاله کوچولوم هستم. هر کسی زنگ بزنه خونه ما بعد از 6 زنگ می تونه صدای پسرخاله نازم که روی پیامگیر هست رو بشنوه.

3. کلی MP3 های خوشکل گیرم اومده توووووووووپ! همه چیزایی که دنبالشون می گشتم. فرشید امین ، بیژن ، ابی ، داریوش ،هلن ، گوگوش ، سیاوش شمس ،اندی ، سیاوش قمیشی و ... . البته اکثرشون قدیمی هستن ، اما خیلی وقت بود که دنبالشون می گشتم. داداشم هم کلی از این موزیک ها خوشش اومده بود و کلی از اونا رو زد و برد.

------------------------

این چند روزه هوا سرد شده و بیشتر ابری هست و یه نم نمکی هم می زنه. من عاشق هوای ابری هستم. عاشق اینم که زیر بارون اونقدر قدم بزنم که از حال برم! قدم زدن توی یه جای پر درخت واقعاً حال آدم رو جا میاره.اگه هوای ابری همراه با بارون یا برف باشه زیباییش صد چندان میشه! کلاً من از فصل زمستون خیلی خوشم میاد. مشخصه که دلیل اصلیش اینه که من توی این فصل بدنیا اومدم و واقعاً دوسش دارم. زمستون فصل فوق العاده ای هست. البته خداییش من هیچ وقت نمی تونم بگم کدوم فصل از همه بهتر و زیبا تره!! چون هر کدوم یه خاصیتی داره که اون یکی نداره و این باعث میشه غیرقابل مقایسه شن. بهار زیباست. زیبایی به معنی تموم.( مخصوصاً اگه شیراز باشه و اردیبهشتش ) تابستون هم سبز هست و خرم با میوه های خوشمزه و گرمایی مطبوع(شاید هم غیرقابل تحمل!) که گرماش هم زیبایی خاص خودش رو داره. پاییز هم خوشرنگ هست و احساسی و ابری و بارونی. زمستون هم فصل تولد منه و ابری و بارونی و برفی و یه جورایی آبی و سفید و من هم عاشق رنگ آبی هستم دیگه!

------------------------

من کلاً آدم راحتی هستم( البته با بعضیا فقط ). مثلاً خیلی زود با دخترا ارتباط برقرار می کنم و باهاشون دوست می شم. وقتی اصفهان بودم و یه جورایی با کسی همسفر می شدم و هم صحبت ، حتماً شماره رد و بدل می کردیم. اما کم پیش می اومد که خیلی طولانی شه! اما چند روز پیش با پریسا داشتیم قدم می زدیم که با دو تا دختر خانوم هم قدم شدیم و کلی صحبت کردیم. اسمهاشون سارا و سولمازه. خواهر هم هستن. البته از قیافه هاشون می شد اینو تشخیص داد. اونقدر حرف زدیم که اصلاً متوجه مرور زمان نشدیم. خلاصه آخرش شماره هامون رو رد و بدل کردیم و از اون روز تا حالا کلی هم صحبت کردیم. دخترهای فوق العاده ای هستن. منظورم از نظر شیطونی و خوش اخلاقی هست. البته یه جورایی تفاوت فرهنگی داریم. اما هم من و هم پریسا خیلی دلمون می خواست همچین دوستهایی رو هم تجربه کنیم. یکیشون عمران می خونه و اون یکی معماری. یکسال هم تفاوت سنی دارن.اما خیلی با هم رفیق هستن. کلی قابل حسادت هست این دوستیشون! نزدیکای خونه ما یه باغ دارن که همین طوری رفتیم و از دم در توش رو نگاه کردیم. عجب باغی هم بودااااا! پر از برگ های زرد و نارنجی که بارون روشون ریخته بود و کلـــی قشنگ بود! اینقدر دوستیمون نزدیک شده که خدا می دونه! اصلاً فکر نمی کردم به این زودی بتونیم باهاشون گرم شیم. اما حالا که تونستیم و کلی هم صمیمی شدیم!! و .......

-------------------------

یه کی برد خریدم تووووپ!! فقط کافیه که به یکی از کلید ها اشاره کنم تا کار خودش رو کنه. یعنی در واقع داداشم خریده برام!



*****زندگی کنیم و بگذاریم زندگی کنند.*****



از همه اونایی که میل زدن ممنونم. لطف کردین.









..............................................................................................................

Comments: Post a Comment

Home