************YASAMAN************ |
Saturday, November 01, 2003
● چقدر وقت بود که دنبال یه سری CD بودم و گیرم نمی اومد! یه فیلم خوشکل بود که کلی وقت بود تو کف دیدنش بودم وبالاخره دیدم! یه سری هم MP3 می خواستم که یهو همش با هم گیرم اومد! الان کامپیوترم پر هست از MP3 های خوشکل! چقدر فیلمی که دیدم ناز بود. کلی آدمی رو عوض می کنه! الان من کلیییییی تحت تاثیر هستم و هی دارم عوض می شم. یکی از ترانه هایی که دلم می خواست داشته باشم نسترن ِ فرشید هست. قبلا داشتمش اما نه روی کامپیوتر. اما الان دیگه فول هستم از MP3. یه چیز دیگه هم که باعث می شه از این ترانه خوشم بیاد اینه که اسمش نسترن هست. آخه اون قدیما قرار بوده اسم من نسترن باشه اما به دلایلی عمو جونم اجازه نمی دن. حالا به چه دلیل؟! الله اعلم!!
..............................................................................................................چقر ماه رمضون سخته برام که برم بیرون! دلم میخواد همش خونه باشم و بیرون نرم. یه دلیلش اینه که طاقت ندارم ببینم مردم چه جور عین گاو می خورن و عین خیالشون هم نیست! خوردنشون مهم نیستا ، برام جالبه که هیچ کدوم یه جو ایمان ندارن. همشون احساس می کنن یه جورایی بی کلاسی هست! خیلی جالبه ، واقعا جالبه! از نظر من اونا مشکل دارن و از نظر اونا هم من! دیشب مامانی دیر بیدار شده بود برا سحر و در واقع همه مون خوابمون برده بود! من هم باید قرص می خوردم که نشد. از همون قرص ها که اون دکتر خوبه برام نسخه کرده بود. من تا احساس سرماخوردگی بهم دست می ده از اونا می خورم و جلی خوب می شم! خیلی بده که من جمعه ها کلاس دارم. آخه به هیچ کاریم نمی رسم. همش دارم می رم دانشگاه و بر می گردم! هر چی چشم باز می کنم فقط سرویس جلو چشام هست. کم کم از شر سرویس ها خلاص می شم. امروز هم نزدیک بود این سرویسا کار دستم بدن!! یه تصادف بسیار هیجان انگیز در شُرُف رخ دادن بود که متاسفانه! جور نشد. اما الان همه بدنم کوفته هست، بس که بد جور خوردم توی میله ها. همه دستم سیاه و کبود شده!! اگه این رانندهه یه کم تند تر می رفت حتما الان من اینجا نمی بودم! عصر وقتی داشتم می اومدم خونه نزدیکای افطار بود. کلی پیش خودم ذوق کردم که الان می رم خونه و غذا آماده هست و کلی می خورم و سر حال میام. رسیدم خونه و در کمال تعجب دیدم هیچ کس خونه نیست. داشتم از گرسنگی تلف می شدم! دلم می خواست اون موقع می مردم و این صحنه رو نمی دیدم. اصولاً خونه ما مُد هست که بیای خونه و مجبور باشی خودت غذا گرم کنی و ...چون همیشه بابا و مامانم سر کار بودن و نمی تونستن سر موقع به من و داداش برسن! و به خاطر همین شدیداً مخالف کار کردن خانوما بیرون از خونه هستم. اما یه چیز هست و اون هم اینکه توی ایران باید کار کنی! چون اینجا هیچ کدوم از خانوما اون حقی که زنهای خارجی دارن رو ندارن. و کلاً با این مردای ایرانه سر و کله نزنی بهتره! □ نوشته شده در ساعت 8:15 PM توسط Yasaman
Comments:
Post a Comment
|