************YASAMAN************



Thursday, August 28, 2003

امروز از صبح مامان اینا رفته بودن بیرون که خاله خونه بخره و ناهار افتاده بود گردن من. من هم که از کارای خونه بدم نمیاد و تازه خیلی هم دوست دارم، با دقت شروع کردم به آماده کردن. وقتی غذا درست می کردم لباسهام رو هم شستم و همیـن جور تلفن پشت هم زنگ می خورد! جالبه همیشه وقتی من سرم شلوغ هست این تلفن زنگ زدنش می گیره. خلاصه غذایی درست کردم معرکه! من از هیچ چیز خودم تعریف نکنم ،از دستپخت خودم تعریف می کنم!!!!! خیلی برام مهمه که غذا چه مزه ای داشته باشه و خوشمزه بشه به همین دلیل زیاد دقت می کنم. و خلاصه خیلی کم پیش میاد که غذای من بی ریخت و بد مزه بشه . %5 موارد هم ممکنه بد بشه و اون هم به خاطر همین تلفن های بی موقع هست! حالا جالبه که حتی یک مورد از این تلفن ها هم نمیشه که با خودم کار داشته باشن، یا با بابا کار دارن یا مامان یا داداشی. اکثر مواقع هم چون خودم تنها خونه هستم باید خودم جواب بدم دیگه! حالا کاش 1 خط بود! بدبختی اینه که 3 تا(و حتی بیشتر!!) خط تلفن هست.
-----------------------

زهرا خانوم صبح از آمریکا زنگ زد که احوال ما رو بپرسه ،اما مامان که نبودش): و همش خودم باهاشون صحبت کردم:D حالا مجبورم بشینم 600 صفحه میل بزنم از طرف مامان. آخه تلفن اونجا رو نداریم و مجبوریم با میل باهاشون در ارتباط باشیم.






..............................................................................................................

Comments: Post a Comment

Home