************YASAMAN************



Wednesday, August 27, 2003

من یه قالب خوشکل میخوام برا اینجا): هر چی هم می گردم نتیجه درست و حسابی نمی گیرم. همه قالب ها به نحوی زشت هستن( یعنی با سلیقه من جورنیستن ).من این قالب رو خیلی دوست دارم و خاطرات زیادی ازش دارم ، تنها مشکلی که من باهاش دارم اینه که وقتی می رم اون پایین فقط یه صفحه سفید هست که وسطش یه ستون کم عَرضه که نوشته های من اونجاست!! این سفیدی بیش از حدش و اون ستون باریک دل منو زده! البته با این وجود بهترین قالب هست از نظر من، ولی من هنوز دنبال یه چیز عالی تر می گردم!! فکر کنم باید یه نفر پیدا کنم که برام طراحی کنه! فعلا که شخص خاصی سراغ ندارم اما دنبالش هستم ببینم پیدا می کنم؟!!
-------------------



 انتظار و انتظار
گروه آریان:
گل آفتابگردون هر روز به انتظار دیدن یاره
اما خورشید رو پوشونده ابری که تاریکه و تاره
چشمای آفتابگردون،بــــاز نگران از ابرا
داد می زنن این تنها،طاقت دوری نداره
تا بشه وقتی خورشید،از دل ابرا پیدا
باز کار آفتابگردون، انتظاره انتظاره
...
انتظار انتظار و انتظار

-------------------

یادش بخیر،پارسال این موقع ها داشتم بند و بساط رو جمع می کردم که برم اصفهان برا ثبت نام کردن دانشگاه!
چقدرررررررر من ار اونجا خاطره دارم فقط خدا می دونه!!
یه بار سر کلاس معارف بودیم که با استاد تیموری داشتیم .این آقای تیموری اصفهانی بود و لهجه غلیظی هم داشت! هنوز اولای ترم بود و لیست حضور و غیاب رسمی نداشتیم. ما هم اسم هامون رو نوشته بودیم و استادهم داشت از روی اون می خوند. یه پسره داشتیم که مال ساری بود و فوق العاده شیطون بود.این بشر اومده بود بعد از اسم خودش الکی نوشته بود بهروز رهبری فر(یعنی یه دانشجو داریم به این نام!!!) حالا استاد اومده بود این اسم رو هی می خوند.هر چی ما بیشتر می خندیدیم اون بیچاره بیشتر شک می کرد. آخه واقعا هم نفهمیده بود جریان چیه!! خلاصه این استاد اونقدر ... تشریف داشتن که برای بهروز رهبری فر غیبت زدن! تازه جالب تر اینکه جلسه بعد هم که باز می خواست لیست رو بخونه بــــــــــاز!!! این اسم رو خوند. یعنی هنــــــــــوز! 2 زاریش نیفتاده بود!






..............................................................................................................

Comments: Post a Comment

Home