************YASAMAN************



Friday, August 29, 2003

امروز روز تولد امام محمد باقر(ع) هست.
یادش بخیر چند سال پیش همچین روزی ما یه صندوق خانوادگی درست کردیم برای اینکه در مواقع ضروری به افراد وام بدیم. درست کردن این صندوق از سیزده بدر سال قبلش قطعی شده بود و در این روز افتتاح شد. چقدر هم که این صندوق رسمی کار می کرد. همه دفترچه های مخصوص داشتن عین دفترچه های بانک های غیر خانوادگی! وام می دادیم، سهام می خریدیم، با سود سهام مهمونی و جشن می گرفتیم و خیلی کارای دیگه. شوهر خالم و بابام و پسرخاله بابام جزوهیئت مدیره بودن و من ، داداشی و مامان هم کارای دیگه می کردیم.بقیه هم عضو بودن فقط. من به نسبت بقیه کارم راحت تر بود. ریختن پول ها به حساب جاری بانک کار من بود. هر ماه همه خونه ما جمع می شدن و به حساب کتابا می رسیدن. معمولا از ساعت 4 عصر شروع می شد تــــــــا 2 شب! و من هم باید فردای همون روز می رفتم و پول ها رو می ریختم به حساب! حالا خوبیش این بود که فاصله بانک تا خونه زیاد نبود. ولی واقعاً هم خدا رحم می کرد که این پول ها سالم می رسید به بانک! آخه مثلاً حرف 100,000 تومن یا 200,000 تومن هم که نبود!
ولی به دلیل مشکلات زیاد این صندوق از هم پاشید!! و این پاشیدگی به ضرر هممون تموم شد! چون حداقل سودش این بود که هر 2 ماه یه بار جشن می گرفتیم و همه اقوام دور هم جمع می شدیم!
--------------------------

داداشی باز دیشب زنگ زد و گفت که هنوز مونده که برسن به اسپانیا. و دیگه می گفت هوا اونقدر عالیه که دلم می خواست همتون اینجا بودین!
خاله جون هم امروز صبح برگشت تهران. من هنوز نمی تونم تصمیم بگیرم که برم تهران و شمال یا نه!! آخه مشکل بزرگ من اینه که خوشم نمیاد دیگرون کارام رو انجام بدن. منظورم انتخاب واحد هست): آخه می دونم اون چیزی که می خوام نمیشه یا روز بدبر می دارن یا استاد نا مرغوب :D:D .







..............................................................................................................

Comments: Post a Comment

Home