************YASAMAN************ |
Friday, July 18, 2003
● دیشب جای همه خالی رفتیم عروسی(خیلی خوش نگذشت، فکر می کردم اِند عروسی باشه اما نبود).
..............................................................................................................آخه از همچین دختری بعید بود اینجوری عروسی گرفتن!!هیچ چیزش شبیه عروسی نبود(البته به نظر من).به من که خوش نگذشت،همه خوشیش به این بود دور هم بودیم.یعنی کلی از کسایی که دلم می خواست ببینم رو دیدم. دیشب همه (و همه) می گفتن خیلی لاغر شدم(حالا چرا؟؟ اونا نمی دونن اما من خودم خوب می دونم ...)فکر نمی کردم در مورد من تضعیف روحیه باعث تضعیف قوای جسم بشه،اما حالا شده که!! آخه این مدت سر خیلی چیزا حرص خوردم که همینا باعث شده این جوری شم. چه میشه کرد؟؟ زندگیه دیگه!! ----------------------------------------------- امروز قراره آقای ثابت و خانواده بیان منزل ما(:O( یه مدته از یه دختر وبلاگ نویس خیلی خوشم اومده.وبلاگش که خیلی با حاله! فکر کنم خودش خیلی با حال تر باشه.تهرانه اون(من هم شیراز) جدی حیفه که نمی تونم از نزدیک ببینمش)): شایدهم بشه اما الان نمیشه): اصل شون مال عشق مکاتی من توی ایران هست.(عزیز دلمه ! هم خودش هم محل زندگیش. باید این چند روزه بشینم درس بخونم، آخه امتحان ILI دارم □ نوشته شده در ساعت 12:56 PM توسط Yasaman
Comments:
Post a Comment
|