● از ایران جوانان

● ای کاش ...
ای کاش چشمهامون رو باز کنيم !
گمونم خیلی چیزها رو نمی بینیم !
اشک یتیم ؛ دست نیاز ......

کاش گوشهامون رو باز کنیم !
گمونم خیلی چیزها رو نمی شنويم !
ناله گرسنه ها ؛ از قافله مونده ها ؛ شب زنده دار ها ؛....

ای کاش
دستهامون لمس کردن چيزهای زبر و خشن رو يادشون نمی رفت ....
پينه هايی که فقط بايد لمسشون کرد ... که بايد بوسيدشون !

ای کاش
زبونمون دشت مهر می شد به جای صحرايی که فقط خشکی داره و خار !

ای کاش
دلمون کمی به حال خود می سوخت ....!

ای کاش
بوی ياس رو تشخيص می داديم و بی درنگ بسوی اون می رفتيم !

ای کاش
دلهامون رو برای پذيرایی از صاحب خونه آماده می کرديم ...!!!

و ای کاش
........

□ نوشته شده در ساعت 8:18 PM توسط Yasaman

(0) comments

● خوب این چند روزه هم به علت رسیدگی به درسهام خیلی online نشدم.امروز امتحان کارگاه داشتم که جناب آقای استاد ... مرحمت کرده بودن و چنان سوال های سختی داده بودن که به قول خودشون می خواستن ما رو بچرزونن(بچزونن).
با بچه ها حساب کردیم نمره ها رو،یه چیزی از توش در میاد بالاخره.


الان مدتی هست که تصمیم گرفتن با هر کس عین(عین و دقیقا عین) خودش رفتار کنم.همچنین تصمیم گرفتم در مورد خیلی از اتفاق هایی که میفته ساکت باشم، ساکت بودن خیلی وقتها بهترین کار ممکن هست
--------------------------------------
شیراز هم بالاخره مثل امیرآباد تهران شد و سر و صدا بلند شد سر اینکه دانشگاه ها نباید خصوصی بشن(ولی همه که می دونیم جریان از چه قرار هست....)
------------------------------------
دیشب از نوشته های وبلاگ یه نفر به شدت خنده ام گرفت(البته عصبی هم شدم)البته الان تمام اون نوشته ها پاک شدن،چون خود طرف هم فهمیده بود که این نوشته ها از کسی مثل اون دور هست(باز جای شکرش باقیه که اینو فهمید....)

□ نوشته شده در ساعت 7:40 PM توسط Yasaman

(0) comments

● مثلا دیشب جون خودم اومدم نصف شبonline بشم ببینم اون موقع چه خبر هست! چه کسایی هستن و خلاصه یه کارای دیگه هم داشتم.تا ساعت 10:30 به راحتی online می شدمااااا ولی بعدش که درس خوندم از ساعت 12:30 تا 1:30 شب هر چی سعی کردم نشد که نشد(که connect شم).هنور شماره رو نگرفته بودم می زد busy... بعد از 1 ساعت امتحان کردن فهمیدم که اشکال از ISP نیست.یعنی کل تلفن های مرکز ولیعصر تا شماره رو می گرفتی اشغال می زد.جالبه هر وقت می خوام کارت بگیرم و کارت مورد نظرم گیر نمیاد و مجبور می شم کارت های دیگه رو بخرم(یعنی کلا راضی نیستم ...) آخرش یه همچین بلایی سرم میاد.یه دفعه دیگه هم یه قرار مهم با یه دوست گل داشتم که بدین ترتیب ضایع شدم.(این فرار که به هم خورد تقصیر هر روز بهتر از دیروز" دینگ دینگ" بود،چون کارت مال این شرکت بود).
خلاصه تا 2 بیدار موندم ، وقتی دیدم کارم به جایی نمی رسه سیستم رو خاموش کردم و بساط رادیو فردا راه انداختم تا 4، دیگه بعدش خوابیدم:D
الان هم بساط طراحی دیجیتال(مدار منطقی) راه انداختم.
□ نوشته شده در ساعت 1:41 PM توسط Yasaman

(0) comments

● وبلاگ من هنوز به طور رسمی به دوستام معرفی نشده،ولی فکر می کنم روی هم رفته 7 نفر از آدرس وبلاگ من خبر داشته باشن که البته فکر نمی کنم هیچکدوم پیگیرش باشن.تنها و تنها دلم می خواد یه نفر پیگیر همیشگی باشه که من هنوزآدرس رو بهش ندادم ولی اگه خودش پیدا کرده باشه خبر ندارم دیگه!!
-------------------------------
دیگه مثل قدیما حوصله چت ونوشتن وبلاگ ندارم.هر از گاهی سر زدن بدک نیست،تنوع هم هست ولی مطمئنا مثل قدیم نیستم دیگه.تقریبا همه چیز تکراری هست.
*************************
دلم تنگ شده حسابـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی.یعنی توی عمرم هیچ وقت و برای هیچ کس اینقدر دلم تنگ نشده بود.بعد از این همه مدت که می گذره هنوز نمی تونم فراموش کنم اون خاطرات قشنگ و دوست داشتنی رو.یعنی در این یکی و سال گذشته قشنگ ترین خاطرات من صحبت کردن با تو بوده...(لزومی نداره که شما خواننده محترم فکر کنین این شخص عزیز پسر هست،گاهی اوقات هم جنس آدم بهتر می تونه با آدم رفیق باشه((اصلا هر جور راحت هستین)
اصلا من از پسر جماعت خوشم نمیاد.خودم تا حالا تجربه نکردم ولی بقیه چیزای جالبی در مورد پسرا نمی گن.........(اصلا حیف وقتتتتت)
نا گفته نماند که همه جا استثنا داریم ،در اقوام و آشنا ها و دوستان چندین نفر رو می شه به وضوح مثال زد.
□ نوشته شده در ساعت 8:00 PM توسط Yasaman

(0) comments

● بعد از 1000 سال بالاخره رکورد شکسته شد
□ نوشته شده در ساعت 9:39 PM توسط Yasaman

(0) comments